باز جمعه شد
یک بار دیگه چشمان عالم به جمعی ای دیگر گذشت و نیامدی آقا جان
انتظارت را همچون سرمه ای بر چشمان خود نگاه خواهم داشت
تا جمعه ای را که نوید آن داده ای درک کنم
آقای من
هر آنقدر که این انتظار به درازا می کشد، زیباییش نیز افزون می شود
اما ترسی هم از پایان عمر عذابمان می دهد
نکند عمرمان به سرآید و تو را نبینیم
آقا جان
بیا و چشمان حقیر و نالایق ما را با زیبایی رویت روشن گردان
آمین یا رب العالمین